با عصبانیت کیفمو میندازم گوشه اتاق,
نیگام میکنه و میخنده
زیر چشمی نیگاش میکنم,
میگم خب چرا باید اینجوری میشد؟
رو چه حساب؟
بازم میخنده
دستمو و مشت میکنم ,
ناخونام فرو میرن تو گوشت دستم,
میگم خب این قاعده و قانونش از کجاس؟
کی تعیینش کرده؟
اصن کی گفته این ریختی بشه ؟
بازم میخنده,
همش میخنده,
همش میخنده...