۲.۶.۹۲

بذار رو دور تند

میدونی چیه؟ فک میکنم دیگه وقتشه زمین اون وری بچرخه، بسه این همه دوری 

از تو صبوری دگر توانم

به سکوت آغشته، فریاد سر میرود از چشم هام، در غلیان این همه احساس خشکیده بر پوسته ی دل، لب گزیده ، چشم فرو میبندم، تا تو باشی در خم نگاه کوچه، یاسی به دست باد، پیچی به زلف ابرهای مست تو، مگر باران بیارامم، که بی یار ترین عابر قصه های نخوانده ی این بیدی، با چرخش دستی، برهم زنی خوابی، به بر کشی رویایی، رودی شوم، فریاد به سنگی برده،برگ برگ تنم، جاری خواستنی باشد ، بسیار دور 

۳۱.۵.۹۲

دنیای آدم بزرگا

باید بدونی چه کاری و کِی و کجا انجام بدی
باید بدونی چه حرفی و پیش کی و چه وقت بزنی
باید بدونی چه لباسی و کِی و کجا بپوشی
باید بدونی چیکار نباید بکنی، 
باید بدونی چه حرفایی و نباید بزنی 
باید بدونی کجاها نباید بری
آره، تو محکوم به دونستنی، 
حتی اگه هیچ وقت و هیچ جا بهت نگفته باشن 

پیچک

بذا بارون مستت کنه 
قول میدم نشینم به تماشات 
سرم و میندازم پایین
تو میزنی زیر آواز
من کنار پنجره جوونه میزنم...