تبعیض به هر صورتی که باشد جان روح را میخراشد. چه در خانواده، چه در
محل کار و چه در جامعه. انگاری هی میخواهی بگویی من ... بعد هی تارهای صوتی ات کش
می آیند و صدایت ته گلویت میشکند. مدام سعی میکنی خودت را اثبات کنی. خودت را نشان
بدهی. خودت را تایید کنی. تا آنجا که حتی آینه هم ناباورانه نگاهت میکند...
پ.ن : پشت دستم را داغ کرده ام که دیگر کمکی نخواهم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر